شعری از خانم پروانه امینی

ارائه مطالب در مورد هر موضوعي

تبلیغات در سایت ما
تبلیغات در سایت ما تبلیغات در سایت ما

تبلیغات سایت

شعری از خانم پروانه امینی

در جشنی به نام " زندگی "
پشت نقاب ها 
سقوط می کند هویت 
تا مرز مرداب ها 
صورتک ها در فکر رختخوابی نرم 
دست در دست هم 
به نام " محبت ".
یک خیال پرسه می زند 
میان ذهنشان 
شاید این بار ......
شاید 
عشق گل دهد 
پشت این صورتک ها !!!

( پروانه ) 28 / 93/10

شعری از خانم پروانه امینی

از اهالی دیروزم 
سالهاست تعلیم ام می دهند 
خط شکسته را ،
اما هنوز 
ایستاده نسخ می نویسم .
نبض خاطراتم 
اجباری ناخواسته است 
شیرین ،
مانند اولین بوسه ی پنهانی .
در مسیر اغوا 
به سوی حادثه نمی روم 
هوا پس است 
بفهم .....
خسته ام 
خسته از تشییع جنازه ی خاطرات ،
کی مرا به خاک می سپاری 
یگانه دوست ؟؟؟؟


( پروانه )

93/10/30

شعری از خانم پروانه امینی

گیسوانم رام دستانت 
نمی شوند .
سالهاست از تنهایی
تن به نوازش نسیم 
سپرده اند 
آن زمان که پیچک ها 
قد می کشیدند و دیوارها
تن به پیچشی اجباری 
می سپردند 
و تو ........
غافل بودی 
از بی قراری های نگاه من !!!

( پروانه ) 93/11/2

شعری از خانم پروانه امینی

از روزگار رنجیده ام 
عادلانه نیست 
غریب بودنم در نگاه تو 
پشت چشمانت 
شب نشسته است
نه از آن شبهایی 
که باران می شدی 
شعر می شدم .....
ابهام بودنت ، 
لحظه های پر تردید .
صبوری من تا کجا 
ادامه خواهد داشت ؟؟
کاش می فهمیدی 
بغض یک زن را 
در ازدحام سکوت !!

( پروانه ) 93/11/6

شعری از خانم پروانه امینی

در نبودنت
میان کوچه های دیروز
صدای گام هایت را 
شماره میکنم .
سایه ام خسته تر از من 
پهن می شود 
روی نیمکت تنهایی .
دستان خواهشم 
رو به آسمان ،
سرازیر می شوی 
میان ناله های 
خدا خدای من !!

( پروانه ) 93/11/8

شعری از خانم پروانه امینی

کاش مرثيه اي
در سوگ گيسوان مشگى پوش آينه
مى سرودم.
برف هاى بى خاصيتى که 
آينه را به انجماد کشانده اند
هيچ ارمغانى براى من نداشت
جز اين باور........
بهشت در ديارى ديگر نيست
همين جاست....
ميان گيسوان سپيد„
آغشته به ياد تو!!!

( پروانه ) 93/11/11

شعری از خانم پروانه امینی

دردم را بفهم
نيستى و قدم مي زنى
در لحظه هاى من .
از ته سيگارهاى ماه قبل
سرازير ميشوى
در کلام من .
هى تکرار مى شوى
تکرار......
در تشنگى هاى من ,
در استکانهاى چاى روى ميز ,
در رد پاي نوازشت
و من.....
منتظر دميدن تو 
با سپيدى سحرم !!!

( پروانه ) 93/11/16

شعری از خانم پروانه امینی

گره هایم به دست آمدنت
باز می شوند
سهم مرا از خودت
انکار نکن
دلتنگیهایم
بهانه ی عشق است 
و بس .
صدایم کن
نگذار چای ام را 
تلخ بخورم .....

( پروانه )

94/1/22

شعری از خانم پروانه امینی

هميشه دلم
نشان تو را مى خواست
از پروانه هاى آواره
ازبارانهاى حادثه ساز 
از جاده هاى بى مقصد .
خوب مى شناسمت
تو در روياهاى من
جان گرفته اى
در نفسهايم .
مرد بهارى من : 
تو شکوفه ى تگرگ زده ى
زندگى منى !!!

( پروانه ) 94/1/24

شعری از خانم پروانه امینی

داغ بوسه ات در خیابان
وقت وداع
آنقدر داغ بود 
که شد 
داغی بر پیشانیم !!!

( پروانه )

94/1/29

شعری از خانم پروانه امینی

سپيدى موهايم را
در نوازش دستانت
گم مى کنم
وقتى که از کوچه ى خيالم
عبور ميکنى .
تلخ است......
گذر روزهايى 
که ساده از دست
مى دهيم !!

( پروانه )

94/1/31

شعری از خانم پروانه امینی

گيجم
باور نمى کنم
از کوچه هاى معرفت
دست خالى 
گذشته باشى
وقتى که اعتماد من از 
مردانگى تو سبز بود .
مي بندم پنجره هاى يادت را ، 
من از ,,هواى خواستن دوباره ات ,,
مى ترسم !!

( پروانه )

94/2/2

شعری از خانم پروانه امینی

تکیه میدهم به شانه هایت
بی خیال از صدای موریانه هایی
که فریاد آوار 
سر میدهند 
مرور میکنم
در دستان به خواب رفته ات
ریشه های بطالت را 
بغض آینه گلو گیر میشود 
و من با تو .... 
"به بی کسی دچار میشوم "

( پروانه )

94/2/6

شعری از خانم پروانه امینی

پدر ,ستون بى کسى هايم : 
عشق فقط 
نفسهاى پر مهر تو بود 
و بس !
خاک مزارت, پناه دستانم
حضورت , هميشه همراهم
روز پدر ؟
نه هرگز..........
هر روز زندگيم
برايت .....

( پروانه )

94/2/9

شعری از خانم پروانه امینی

دست مى کشم از آرزوهاي کوچکى
که سالهاست به انتظار
تواند .
کاش ياغى بودم و 
عطر خواستنت را
در نگاهم مى نشاندم و 
نامت را در کوچه هاى ,,آبرو ,,
فرياد ميزدم 
و تو را با ,, معصوميتم ,,
معامله مى کردم .......

( پروانه )

94/2/12

شعری از خانم پروانه امینی

سنگینی می کند
بر تن تقویم
دغدغه ی روزهایی که
میدوند و تو نیستی .
دخیل می بندم
به شمعدانیهای لب پنجره ات
و به رقص پرده.....
باز کن پنجره را !

( پروانه )

94/2/15

شعری از خانم پروانه امینی

بوسه بر زمین زدند
شکوفه های نارنج
وقتی که من 
برای عبور از زمستان
محتاج مهر دستان تو بودم
و تو ........
بوسه میزدی بر دستان
دختر بهار !
بوی سیگارت 
در " خواب زمستانیم "
رفیق من است 
عطر نفسهایت
نصیب دختر بهار .....!!!

( پروانه )

94/2/17

شعری از خانم پروانه امینی

در دیوارهای کوچه ی ما 
پنجره ای به قاب
ننشسته است 
آفتاب زیر توده های تردید
می هراسد از طلوع 
در تقسیم درد 
کوچه ی ما
پر سهم است 
شک کرده ام 
به تصویر خدایی
که بر دیوارها
بی تفاوت نشسته است !!

( پروانه )

94/2/20

شعری از خانم پروانه امینی

بيزارم از مهرها و روز هاى
قرار دادى.
يک نگاه گرم
براى رويش دوباره ى
سبزينه هاى عشق
کافى بود.
اين يک ,, تلنگر ,, است
براى بيداريت.
در روز ,, زن ,, 
تحفه اى به جز 
نوازش نگاهى قدردان
ارزانى تو باد ........

( پروانه ) 93/1/19

شعری از خانم پروانه امینی

مکث در ژرفاى نگاهت
رويش سبزه هاى
سفره ى هفت سين
مادر است
کفايت همه ى بهار .
نگاهم کن
ابديتى سبز
در چشمانت 
خانه کرده است
تنها دستهاى تو
معبر عبور من از 
تنگناى زندگيست 
پيوندم بزن .....
به سبزه هاى سيزده بدر
به اميد وصل !!!

( پروانه ) 19 / 93/11

شعری از خانم پروانه امینی

چشم به روى حقايق مى بندى
تا نبينى
خاطراتت, بهت زده
سنگينى نبودنت را
به دوش مى کشند.....
چقدر شبيه توست
پرنده اى که گاه گاه
به شيشه ى پنجره
نوک ميزند !!!

( پروانه ) 93/11/23

شعری از خانم پروانه امینی

وقت جدايى ,نگاهت سنگين بود
سنگين تر از نشستى
که روز اول,بر نگاهم داشت
نميدانم از مهر بود
يا بار گناه.....
هراسى که چشمانت
از دو چشم گريانم داشت
گذشتم از تو و دستهاي تبدارت
رها بمان
رها........
ز بندهايى که دلت
هميشه پروا داشت !!!

( پروانه ) 93/11/24

شعری از خانم پروانه امینی

کجای زندگیم ایستاده ای و لبخند میزنی ؟
که این چنین نیمه شبهایم 
برهنه می خندند.
به ستاره ها دست می کشی 
ورق می خورند 
خورشید بیدار می شود .
پیامبر من : 
فقط دستهای تو مرا 
به خدا وصل میکند
بگو امشب نگاهت 
بر کدامین ستاره نشسته است 
تا قبله گاه نماز حاجتم شود !!!

( پروانه ) 93/11/28

شعری از خانم پروانه امینی

زمان آمدنت دیر شده است 
نامت را بر جاده ها می نویسم 
عطر آمدنت در فضا نمی پیچد 
صدای نفس هایت را 
روی جاده نقش می کنم 
خواب بهار می بیند 
زنی کنار جاده 
لابه لای واژه ی "انتحار"
پرسه می زند 
فکری برای دل کندن من از 
خودت بکن 
اینجا " هوا پس " است !!!

( پروانه ) 93/11/30

شعری از خانم پروانه امینی

وقتى غريبگى مى کنى
سکوت آينه
کشدار مى شود
ذکر دردهاى عاشقى
مصيبت است
بايد غسل توبه کنم
از عشق .
اين روزها
خسته از استدلال هاى تقويم ام
که هى ,آمدن بهار را
وعده مى دهد !!!

( پروانه ) 93/12/3

شعری از خانم پروانه امینی

دل را .......
مشق پرواز داده ام
باز کن پنجره را
مسافرت در راه است !!!

( پروانه ) 93/12/5

شعری از خانم پروانه امینی

من که داشتم آرام
از بهار رد مى شدم
توصدايم زدى :
بمان .
اشتباه قشنگى بود
ماندنم .
امروز سهم من از تو
دود سيگارى ,نيم سوخته
در چشمهاى 
بيقرار من است !!!

( پروانه ) 93/12/7

شعری از خانم پروانه امینی

شانه به شانه ام باشى
با پيچش ات در لحظه هايم
بهار را 
سير زندگى مى کنيم .
از مهر نگاهت
تحريمم نکن.
لبخند بزن
حالم که خوب باشد
تن مى دهم
به نسيم بهارى دستانت !!

( پروانه ) 93/12/9

شعری از خانم پروانه امینی

کجاى زمين بايستم
که چارچوب خانه ام
قاب آغوش تو باشد ؟؟
بگذار تا فرصت باقيست
ديوانگى کنم .........
رفيق !!!

( پروانه ) 93/12/12

شعری از خانم پروانه امینی

با تو میمانم و عشق را 
در تمامی فصول زمزمه میکنم .
از قضاوتهای مردمی که صادقانه 
" دروغ " می گویند ....
نمی هراسم .
بگذار بگویند : زیر سرش بلند شده !
ماه هاست که سرم 
از سربلندی عشق 
ایستاده مینگرد .
من بهشت خدا را 
به تمنای دستانت 
فروخته ام ....
تا استوایی ترین گرما را 
در زمستان تجربه کنم .
بمان و صادقانه جاری باش
در رودخانه زلال عشق !!

( پروانه ) ۲۶ / ۹ / ۹۳

شعری از خانم پروانه امینی

کنار هیچ کسی هایم نشسته ام 
قبل از غروب آفتاب 
باید ،یک عالمه دلتنگی را 
از کوچه های تنهایی 
عبور دهم .
تفاوتی ندارد زمان 
سرریز کاسه ی صبرم 
مقصدش خودکار است و دفتر .
از این اتفاقها زیاد می افتد 
نبودنت را می گویم ........

( پروانه ) 93/12/17

شعری از خانم پروانه امینی

تو شعر مى گفتى و من دلم را
جا گذاشتم
لا به لاى واژه هاى عاشقانه ات.
راستى کدام شعرت عاشقم کرد
که اين چنين
سر سپرده ات شدم ؟؟
مسافر بهارى من :
من پر از روزهاى مهر نچيده ام
تقويم عاشقى ام
به انتظار توست......

( پروانه ) 93/12/19

شعری از خانم پروانه امینی

میان این اتاق 
دلی به مهر نمی تپد 
تیغ عادت بریده رشته ی عشق 
مردی در آستانه ی خواهش 
یک نبض تند 
حس مبهم نیاز 
دو لاشه ی پیچیده در هم 
زندگی های پر عادت 
تحمل یکدیگر 
در این چند ساله ی وصلت 
طلاق هرگز !!!!!
مرگ بر این سنت !!!

( پروانه ) 93/10/8

شعری از خانم پروانه امینی

در راه بازگشت از خودم 
کنار آگهی ترحیم ام 
نشسته بودی .
گناه از من نبود 
همیشه " صیاد " 
در هوای تنهایی
پرسه میزند .
نامت را نپرسیدم 
اینجا همه مسافرند 
ساعتت را نگاه نکن 
دیر نمیشود 
بودنمان را 
یک ساعت جلو کشیده اند 
خیلی وقت است 
برای یک گریه ی سیر 
آماده ام !!!

( پروانه ) 94/1/17

شعری از خانم پروانه امینی

مى بارمت
ميان شعرهايى
که از گذر خاطراتت
خيس باران اند.
ترديد نکن
براى ماندن.
من پاى ,,رسوايى,, اين عشق
تا پاى ,,جان ,,
ايستاده ام !!

( پروانه ) 93/12/21

شعری از خانم پروانه امینی

حیف است 
یکرنگی زمستان را
به صد رنگی بهار 
بفروشم .
در دیار سپید برفی
به انتظار توام .
اگردلتنگم شدی....
کمی از دستهای هفت رنگت را
بفرست برای من 
تا پل عبور من از 
یکرنگی زمستان باشد !!!

( پروانه )

93/12/24

شعری از خانم پروانه امینی

سکوت می کنم
و تو باز
بر درخت تنهایی ام
آویزان
قار قار می کنی .
راستی .....
عمر کلاغ چند سال است ؟؟
چقدر فراموشکار شده ام
میان خاطرات سگی
زندگى .
یک نفر به من پاک کن 
عیدی بدهد 
خسته ام از ''مشق بودنت ''.

( پروانه ) 94/1/3

شعری از خانم پروانه امینی

سال را تحویل دادم 
و نامش شد '' گذشته ''.
از تو چه پنهان
امسال هم
تکلیفم با لحظه هایی
که آغشته به توست
روشن نیست .
شعاع تابیدنت
روزگارم را
روشن نمی کند .
تاراج میکنی رویاهایم را
و من مچاله میشوم 
در ترازوی ''بودن ''و 
'' نبودنت '' ......

( پروانه )

93/1/9

شعری از خانم پروانه امینی

مشق می گیرم از دریا
نوش میکنم
جرعه جرعه
بی پروایی موج را
تا اوج لغزشش
به تمنای ساحل .
چه بیتابانه تن می سپارند
عریان ، به نجوای عشق .
که آسمان عاشقی
بی انتهاست .......

( پروانه ) 93/1/11