ارائه مطالب در مورد هر موضوعي

ارائه مطالب در مورد هر موضوعي

تبلیغات در سایت ما
تبلیغات در سایت ما تبلیغات در سایت ما

تبلیغات سایت

ال چوپاکابرا (3)


چوپاکابرا موجودی افسانه ای است که با ظاهری شبیه کانگرو و دندانهای بلند و زبانی نوک تیز و شبیه مته به عنوان کانگرو خون آشام از آن یاد میشود...
این موجود افسانه ای در مکان های مختلفی رویت شده و اکنون عکس های واضحی از آن موجود است...
حال به چند روایت از دیده شدن آن توجه فرمایید:
1.ال چوپاکابرا (مکنده خون بز) بیشتر در کشورهای آمریکای لاتین دیده شده است و احتمالا موجودی سنگین وزن با جثه‌ای کوچک‌تر از خرس می‌باشد که یک ردیف فلس شبیه دایناسورها از پشت گردن تا محل درآمــدن دم روی بـدن خود دارد. این نام لاتین به این دلیل بر روی آن گذاشته شده که به گفته شاهدین این موجود حیوانات به ویژه بز را می‌کشد و خون آنها را می‌مکد. می‌گویند این موجود صورتی شبیه سگ یا پلنگ، زبان دراز نوک تیز و دندان‌های نیش بزرگی دارد و بویی شبیه بوی گوگرد بر جای می‌گذارد و به هنگام خطر چشمانش قرمز رنگ شده و می‌درخشند.
2.دو نفر از اهالی جنوب تگزاس ادعا می کنند چیزی شبیه به چوپاکابرا (موجودی بدون مو با پاهای کوتاه که مدت ها جزء جدانشدنی داستان ها و فرهنگ عامه مردم محلی بوده است) را از نزدیک مشاهده کرده اند. برندون ریدل ساکن سن آنتونیو می گوید زمانی که به همراه یک مامور پلیس که تازه استخدام شده در وسط زمین تمرین بودند، حیوانی را مشاهده کردند که از جاده به سمت پایین می رود. او هم به سرعت دوربینش را برمی دارد و شروع به فیلمبرداری می کند؛ «حتماً باید این تصاویر را ضبط می کردم. مگر چند بار اتفاق می افتد که شما حیوانی عجیب را مشاهده کنید که این طور آزادانه در وسط روستا برای خودش گردش کند.» البته ریدل چندان مطمئن نیست که این موجود همان چوپاکابرا باشد زیرا آن طور که در تصاویر مشخص است حیوان پوزه یی دراز مانند کایوت دارد. سال گذشته نیز یکی از مزرعه داران کرکسی را دیده بود و ادعا می کرد همان چوپاکابرا است. از طرفی برخی از مردم محلی بر این باورند که دلیلی برای این همه شک و تردید وجود ندارد. اریک مک کوان یکی از آنهاست و می گوید؛ «این هم مانند دیگر اسطوره های مدنی است. شاید بهتر باشد فکر کنیم همان چوپاکابرا بوده و به حال خود رهایش کنیم.»
3."خوزه" و "پاز" چند سالی است که از تراقیک وحشتناک " سن خوان " رهایی یافته و در " موکا " ‌ــــ یکی از مناطق ساحلی و بسیار زیبای کشور "پورتوریکو"ــــ به گله داری مشغول شده اند. آن روز هم مانند روزهای قبل , پاز زودتر از شوهر خود برای سرکشی احشام به طویله می رود اما صحنه کشتار بزها اولین صحنه ای است که پس از گشودن درب طویله مشاهده می کند ! .
چیزی که تعجب خوزه و پاز را برانگیخت این بود که بدن بزها سالم و دست نخورده باقی مانده بود ولی در اطراف گردن تمامی اجساد جای دو سوراخ , شبیه نیش مار وجود داشت و از همه مهمتر ! , خون اجساد تماما مکیده شده بود !.
در ابتدا تصور اینکه خفاش های خون آشام عامل این جنایت بوده اند غیر منطقی به نظر نمی رسید ! اما نکته مهم اینست که خفاشهای خون آشام پس از گاز گرفتن حیوان مقدار کمی از خون آنرا خورده و می روند و هیچگاه باعث مرگ جانور نمی شوند !. آیا کسی از نیش پشه دچار کم خونی شدید شده و میمیرد ؟ نه ! هرگز !.
مظنونین بعدی گروهای " شیطان پرست!" ساکن در موکا بودند که گاها در مراسم خود دست به اعمال وحشیانه و وقیحانه ای می زدند !. تحقیقات پلیس این احتمال را هم رد کرد و معما حل نشده باقی ماند !
این پایان ماجرا نبود ...

چند هفته پس از این ماجرا اتفاقات مشابهی در جای جای کشور پورتوریکو رخ داد. اسبها , گوسفندان , بزها و حتی طیور به شیوه مشابه کشته شده بودند ! دو روزنامه " وسر" (El Vocer)و " نوودیا"(El Nuevo Dia)اولین بار این اتفاقات را با تیتر" خون آشام موکا !" (El Vampiro de Moca)پوشش دادند ( این دو روزنامه در کشورهای اسپانیولی زبان مجاور نیز توزیع می شوند ! ).
پس از مدت کوتاهی دامنه این کشتارها به خارج از کشور پورتوریکو و به ترتیب کشورهای شیلی , دومنیک , آرژانتین , بولیوی , السالوادر, پاناما , برزیل , کلومبیا , مکزیک و ایالات متحده کشیده شد و گزارشاتی از کشته شده حیوانات توسط هیولایی که خون احشام را می مکید ارائه شد ! همچنین نام "چوپاکابرا"(El Chupacabra)که در زبان اسپانیولی به معنی " مکنده خون بز" است کم کم در بین این کشورها به جای " خون آشام موکا " رایج گشت !.

فرضیه ها


به عقیده برخی جانور شناسان چوپاکابرا وجود خارجی ندارد و زایده تفکرات مدنی است! برای مثال در شهرهای کشورهای آمریکای لاتین , شمالی و مرکزی برای تزئین ناودانها از مجسمه های سنگی با چهره جانوران تخیلی استفاده می شود که انها را " گارگویل" (Gargoyle)می نامند . احتمالا اساس خلقت موجودی با ویژگی چوپاکابرا همین گارگویلها بوده که این شکل از هیولا را به ذهن ها القا کرده است ! و در مورد کشتارهای پورتوریکو هم عقیده دارند که کشتار , کار یک نوع مار یا یک نوع بزمجه ( در فارسی به آن بزغاله مار یا بزچوش می گویند) بوده است و خون جانور نیز پس از مرگ توسط حشرات تخلیه شده است !!!.
اما کریپتوزئولوژیستها که علاقه شدیدی به پیچیده کردن موضوعات دارند ! بر این عقیده اند که چوپاکابرا حیوان خانگی موجودات بیگانه فضایی بوده که برای سرکشی به زمین آمده اند ولی در بازگشت از روی فراموشی , حیوان را بروی این کره خاکی رها نموده اند !!!. 
نظریه های دیگر بیشتر از جنبه ژنتیک به موضوع می نگرند .برای مثال به عقیده برخی دانشمندان , عاملی که در ابتدا به بزهای پورتوریکو حمله کرده واجد نوعی بیماری ژنی بوده که گاهاُ درحیوانات آزمایشگاهی نیز بروز می کند و بر اثر آن جانور دچار هیستری و هیجانات بسیار شدید عصبی شده و به هر موجود حتی همنوع خود حمله می کند. ( البته این سوال مطرح می شود که چرا جانور حمله کننده فقط یک زخم در اطراف گردن ایجاد می کند و برخلاف انواع جهش یافته به بافتهای جانور آسیبی نمی رساند و خون مکیده شده چگونه توجیه می شود ؟! ).
در مورد مخلوق المندورف هم برخی عقیده دارند که یگ گونه جهش یافته و هیستریک از نوعی سگ تازی به نام Sophie penatusمی باشد. البته این احتمال در مورد مخلوق المندورف می تواند صحیح باشد ولی آیا مخلوق المندورف همان چوپاکابراست جای سوال دارد !
ناگفته نماند که NASAدر کشور پورتوریکو و در منطقه " یانکو" (El Yunque) در نزدیکی "موکا " آزمایشاتی در زمینه ژنتیک بروی حیوانات انجام می دهند به عقیده مردم پورتوریکو , چوپاکابرا حاصل آزمایشات ژنتیکی همین لابراتوار است و توانسته است از آنجا بگریزد!

سگ خون‌آشام در آمریکا


همشهری: آیا این جانور فقط یک سگ زشت است یا واقعا یک موجود افسانه‌ای که کل آمریکا را به وحشت انداخته است؟
روزنامه بیلد گزارش داد، شبکه تلویزیونی KOTV (از گروه CBS) تصاویر حیوانی را نشان داد که جسدش در استیلول (در ایالت اوکلاهاما آمریکا) پیدا شده است.
گفته می‌شود این حیوان می‌تواند چوپاکابرا (Chupacabra) باشد. در داستان‌ها آمده است، این موجود افسانه‌ای شب‌ها به خانه‌ها و اصطبل‌ها می‌رود و خون قربانیانش را می‌مکد!
اولین گزارش‌ها درباره این پدیده سال 1995 از پورتوریکو منتشر شد. ظاهرا خون هشت گوسفند به طور کامل مکیده شده بود و بر روی سینه همه آنها سه جای سوراخ دیده می‌شد.
بعدها گزارش‌های مشابهی از سراسر آمریکا ـ از شمال (ایالت مین آمریکا) تا جنوب (شیلی) ـ پخش شد. خون همه این حیوانات از سوراخ‌های کوچک (یا جای گازگرفتگی) تقریبا به طور کامل مکیده شده بود.
تعدادی از شاهدان عینی «چوپاکابرا» را همچون خزندگان وصف می‌کنند. دیگران ـ همانند جسدی که در اوکلاهاما کشف شده است ـ آن را همچون سگ، اما دارای پوست چرمی مانند خزندگان و دارای دندان خون‌آشام می‌دانند. این جانور می‌تواند تا شش متر جهش کند.
شبکه خبری «سی.ان.ان» هم چند روز پیش گزارشی را درباره کشف چوپاکابرا در تگزاس پخش کرد. این موجود در یک تله گرفتار شده بود. دامپزشکان تاکنون نتوانسته‌اند این جانور را طبقه‌بندی کنند. آنها نمی‌دانند این موجود از کجا آمده است: جهش ژنی از کایوت‌ها بوده است یا؟

 

خروس تخمگذار


حسین حصاری که این خروس نادر و کمیاب را برای بازدید عموم در قفسی چوبی به نمایش گذاشته است، اظهار داشت: چندی قبل این حیوان عجیب را از زنی روستایی در بخش تحت ‏جلگه خریداری کرده و به شهر آوردم تا مردم بتوانند از نزدیک این پدیده نادر و خارق‏العاده را تماشا کنند.
فارس: مسئول موزه حیات وحش نیشابور گفت: خروسی که در یک پدیده عجیب و نادر علمی و پزشکی، با تقلید حرکات مرغان، هر روز برای صاحبش یک تخم می‏گذارد به موزه حیات وحش منتقل شد.
حسین حصاری که این خروس نادر و کمیاب را برای بازدید عموم در قفسی چوبی به نمایش گذاشته است، اظهار داشت: چندی قبل این حیوان عجیب را از زنی روستایی در بخش تحت ‏جلگه خریداری کرده و به شهر آوردم تا مردم بتوانند از نزدیک این پدیده نادر و خارق‏العاده را تماشا کنند.
وی با اشاره به اینکه این خروس مرغ‏نما، هر روز یک عدد تخم سالم و درشت را تحویل او می‏دهد، اضافه کرد: چند روز قبل، یکی از گردشگران ایتالیایی که دامپزشک نیز بود به موزه حیات وحش آمد و با مشاهده این موجود جالب، یادآور شد که خروس مشکل ژنتیکی داشته و از نوع جانوران دوجنسی است که در سراسر دنیا فقط تعداد انگشت‏شماری از آنها مشاهده شده است.
وی با بیان اینکه در طول 40 سال گذشته چنین خروسی با دارا بودن این مشخصات را مشاهده نکرده و حتی در سایر کتاب‌ها و مجلات داخلی و خارجی نیز با مورد مشابهی روبرو نشده است، گفت: این خروس عجیب‌الخلقه دارای صدایی بم و کلفت است و نحوه قوقولی قوقوی آن نیز بسیار خاص و منحصر به‏فرد است و با سایر خروس‌ها تفاوت زیادی دارد.
حصاری با تاکید بر اینکه تخم‏های به دست آمده از این خروس خارق‏العاده، کاملاً سالم و طبیعی است، افزود: رفتار و حرکات این حیوان نادر، چیزی بین رفتار مرغ و خروس بوده و حرکات عجیب و غریبی از او سر می‏زند، اما اغلب اوقات کاملاً معمولی و طبیعی است.
وی که هفته گذشته موفق به تاکسیدرمی کردن جنین یک گوساله عجیب و ناقص‏الخلقه و آماده‏سازی برای به نمایش گذاشتن آن در موزه حیات وحش نیشابور شده بود، خاطرنشان کرد: همچنین در حال حاضر 17 مرغ شاخدار و تعدادی جوجه ‏مرغ شاخدار را در پارک حیات وحش نیشابور در کیلومتر 35 جاده مشهد به نیشابور نگهداری می‏کنم که در نوع خود در کشور کم‏نظیر است.
وی با بیان اینکه حتی باغ پرندگان اصفهان فاقد مرغ شاخدار است، افزود: چندی قبل مدیر این باغ درخواست قابل ‏توجهی را برای خرید مرغ‌های شاخدار پارک وحش نیشابور برای انتقال به اصفهان ارائه داد که با این پیشنهاد مخالفت شد، چرا که این حیوانات سرمایه بزرگی برای نیشابور هستند و به هیچ عنوان نباید از این منطقه خارج شوند.
حصاری با اشاره به اینکه با 5/3 میلیارد ریال سرمایه‏گذاری شخصی توانسته عملیات احداث پارک حیات وحش نیشابور را در زمینی به مساحت 50 هکتار به پیشرفت 35 درصدی نزدیک کند، گفت: متاسفانه مسئولان استان قول‌های زیادی برای حمایت از این پروژه در نیشابور دادند که هیچ‏یک از آنها عملی نشد و مدت دو سال است که من بین شهرهای مشهد و تهران برای دریافت تسهیلات بانکی در رفت و آمد هستم، ولی هیچ نتیجه ‏ای نگرفته‏ ام.

 

مرد بالدار


مرد بالدار نام موجودی عجیب است که اوج رویت آن بین سال‌های 1966 و 1967 در ویرجینیای غربی بوده است در سال 2007 هم گزارش‌هایی مبنی بر رویت آن موجود می‌باشد. آنها که مرد بالدار را دیده‌اند، می‌گویند این موجود سر ندارد... اما چشمان درشت و سرخی دارد که روی سینه‌اش می‌درخشند. افراد زیادی تاکنون خبر داده‌اند که مرد بالدار را دیده‌اند ولی هیچ عکسی از آن در دست نمی‌باشد.

پا گنده


بیگ فوت یا ساسکواچ به انسانی میمون مانند گفته می‌شود که در نواحی جنگلی شمال غربی اقیانوس آرام و بخشی از بریتیش کلمبیا دیده شده است. برخی کارشناسان بیگ فوت را موجودی تخیلی و برگرفته از افسانه‌ها می‌دانند ولی برخی دیگر به شدت از وجود آن حمایت می‌کنند.

ادعای مشاهده جانوری بنام پاگنده در کانادا


جانوری افسانه ای بنام پاگنده که بیشتر شبیه میمون عظیم الجثه ای است، در بخشی از کانادا دیده شده است.
به گزارش روزنامه دیلی تلگراف در اینترنت، گفته شده است پاگنده که ساسکواچ هم نامیده می شود، مثل انسان روی دو پایش راه می رود و قدش هم به بیش از دو متر می رسد. شاهدانی مدعی شده اند که هفته پیش پاگنده یا ساسکواچ را در جنگلی در شمال غربی اونتاریو دیده اند. ردپایی با شش انگشت هم در محل دیده شدن جانور پیدا شده است. این محل حدود دویست کیلومتری شمال شرقی وینی پگ واقع شده است. در گذشته هم ادعاهایی درباره دیده شدن ساسکواچ در کانادا و شمال ایالات متحده مطرح شده بود که مدعیان نتوانسته بودند شواهد قابل قبولی را برای اثبات ادعای خود ارائه دهند. ادعای جدید را یک زن و مادرش که در جنگلی سرگرم چیدن تمشک وحشی بودند، مطرح کرده اند. انها مدعی اند بزرگ پا را هنگامی که در خودرو خود بودند دیده اند. به گفته ایندو جانور بزرگ روی دوپای خود حرکت می کرد و بدنی پوشیده از موهای سیاه داشت. انان گفتند پاگنده پس از مواجه شدن با این دو گریخت و بسرعت در جنگل ناپدیدشد.

پاگنده از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد


پاگُنده پاگُنده یا ساسکوآچ یکی از موجودات خیالی در باور گروهی از مردم در آمریکا و کانادا است. بنا بر این باورها پاگنده شکلی گوریل‌وار دارد و در جنگل‌های دورافتاده آمریکا و کانادا، منطقه دریاچه‌های بزرگ و کوه‌های راکی زندگی می‌کند.
قد پاگنده میان ۲٫۱ تا ۲٫۷ متر گفته شده، چشم‌های او ریز، ابروان درشت و سرش کوچک و نوک‌تیز گزارش شده. پاگنده را دارای بویی بسیار بد و زننده می‌دانند.


خیلی از گونه های جانوری برای ما شناخته شده اند اما برخی ها دارای رفتارها یا ظاهری عجیب هستند.
عده ای هم هنوز به صورت مبهم زندگی می کنند و وجود یا عدم وجودشان مبهم است.
بنده علاقه خاصی به گونه های عجیب و ناشناخته و نادر دارم از این رو بیشتر مطالب بنده به این سمت معطوف است.
پاگُنده یا ساسکوآچ یکی از موجودات خیالی در باور گروهی از مردم در آمریکا و کانادا است.بنا بر این باورها پاگنده شکلی گوریل‌وار دارد و در جنگل‌های دورافتاده امریکا و کانادا، منطقه دریاچه‌های بزرگ و کوه‌های راکی زندگی می‌کند.
قد پاگنده میان ۲٫۱ تا ۲٫۷ متر گفته شده، چشم‌های او ریز، ابروان درشت و سرش کوچک و نوک‌تیز گزارش شده. پاگنده را دارای بویی بسیار بد و زننده می‌دانند.
منبع:ویکیپدیا

تصاویر بدست آمده در یک نگاه

گاهی بعضی اعتراض میکنند که چرا عکسها از کیفیت خوبی برخوردار نیست.
خدمت این دوستان باید عرض کنم که چندین بار دعوتنامه برای مراسم عکس‌گیری فرستادیم و ایشان تشریف نیاوردند. منظور آن است که اکثر این عکسها توسط کسانی گرفته شده است که از قبل آماده این کار نبودند و همین هم غنیمت است.
 

 
 
جهت ديدن ادامه عكهسا به ادامه مطلب مراجعه كنيد

صحرای نازکا

 

 


یکی از مباحث بسیار جالب توجه نقوشی است که در صحرای پرو در چند کیلومتری پایتخت ( لیما ) قرار گرفته است در واقع تاریخ کشف این نقوش بر می گردد به سال 1960 که به واسطه عبور هواپیمایی رویت شد . اما بعدها تحقیقات دانشمندان با بالون صورت گرفت تا بهتر بتوانند این خطوط را بررسی نمایند .
خطوط حک شده بر روی این صحرا یکی از اسرار آمیزترین مواردی است که تا کنون بحث ها و تئوری های مختلفی را از سر گذرانده است و هنوز هیچ کدام از آن ها مورد تایید قرار نگرفته‌اند . بر اساس محاثبات انجام شده این خطوط حدود 400 تا 600 قبل از میلاد شکل گرفته اند ، خط های حک شده بر روی صحرای شنی نازکا تصاویری عظیم و چند کیلو متری است که از روی زمین تشخیص آن غیر ممکن است و جالب اینجاست که دارای نسبت های هندسی دقیق می باشد . بسیاری از دانشمندان هنوز به راز چگونگی کشیده شدن این خطوط دست نیافته اند زیرا کشیدن آن ها تنها می بایست از اسمان انجام پذیرد در واقع باید شخصی در آسمان دستور دهد که تا خط ها درست و اصولی کشیده شوند . اما در حدود دو هزار سال قبل در مکانی که هیچ گونه تپه و کوهی قرار نداشته است و امکاناتی که بسیار ابتدایی بوده چگونه این خطوط کشیده شده اند ؟!!! در افسانه های ساکنان پرو داستان هایی بدین مضمون به چشم می خورد که اشخاصی که گاهی آن ها را خدا می خوانده اند در آسمان می توانسته اند پرواز کنند .. .بعضی ها معتقدند که این ها برای تعیین سال و فصول حک شده اند تا بتوانند بر روی آن مراسم مذهبی را اجرا کنند .. عده ای دیگر آن را نشانه و علامت تمدنی پیشرفته می دانند که از آسمان آمده اند .. و .. . بدون توجه به آنچه که گفته شد هدف آن ها از کشیدن چنین خطوطی بر روی زمین چه بوده است ؟!!! در هر حال این تصاویر عظیم در برابر تمام نظریات به نحوی مقاومت می کنند و راز هایشان را مخفی نگه می دارند تا شاید ما را به این حقیقت سوق دهند که اجداد گذشته ی زمین بسیار دانا و هوشمند بوده اند و دانش ما در مورد آن ها اندک و ناچیز است . اما بسیار از مردم معتقدند که موجودات بیگانه فضایی آن را به منزله ی نشانه ای کشیده اند.


سیگنال فضایی ناشناخته


«جری امان» از دانشگاه ایالتی اهایو در 15 آگوست 1977 این سیگنال اسرارآمیز را با استفاده از رادیوتلسکوپ «بیگ اییر» (به معنای گوش بزرگ) ثبت کرد. طول زمانی این سیگنال 37 ثانیه بود. امروزه پس از گذشت 28 سال هنوز هیچ کس منبع آن سیگنال ناشناخته را که از اعماق فضا منتشر می شد، نمی داند.
«امان» می گوید: «هنوز هم در پی توضیح قابل قبولی در مورد منبع آن سیگنال عجیب هستم.» این سیگنال که از سوی منبعی در صورت فلکی قوس منتشر می شد، محدوده فرکانسی باریکی حول و حوش 1420 مگاهرتز داشت. این فرکانس در محدوده یی از فرکانس ها واقع است که براساس توافق های بین المللی برای استفاده های مخابراتی ممنوع بوده و از آن استفاده نمی شود و همین امر احتمال اینکه سیگنال ثبت شده، حاصل تداخل امواج مخابراتی زمینی باشد را عملاً منتفی می کند، اما منابع نجومی دیگری نیز که به طور طبیعی تابش می کنند، عموماً گستره فرکانسی بسیار بالاتری دارند. پس منشاء این سیگنال فضایی اسرارآمیز چه بوده است؟ آیا ممکن است این سیگنال، توسط یک تمدن فرا زمینی بسیار پیشرفته و از طریق یک آنتن فرستنده فوق العاده بزرگ و قدرتمند ارسال شده باشد؟

زمزمه تائوس


زمزمه تائوس یا زمزمه طبیعت در بسیاری از نقاط دنیا شنیده می‌شود. این صدا اغلب در محیط‌های ساکت به گوش می‌رسد و شبیه صدای موتوری است که از فاصله دور می‌آید و بیشتر در ایالات متحده، انگلستان و کشورهای شمال اروپا رخ می‌دهد.
هر چند که تاکنون پژوهش‌های بسیاری برای پیدا کردن منبع این صدا و ضبط آن انجام شده ولی هنوز هیچ‌کس نتوانسته به نتیجه‌ای دست یابد.بلندترین زمزمه تاکنون در شهر کوچک تائوس در نیومکزیکو شنیده شده است. در سال 1997 کنگره آمریکا گروهی از دانشمندان انستیتوهای علمی معتبر این کشور را مامور تحقیق در این زمینه کرد ولی تا به امروز هیچ‌کس علت این صدای زوزه مانند را کشف نکرده است.
 

تائوس

 

 

 


برخی از ساکنین یا بیننده‌های شهر کوچک تائوس در مکزیک همواره از یک سری زمزمه‌ها و صداهای با فرکانس ضعیف و مرموز در فضای صحرا در بخشی از سال آزار می‌بینند و پریشان می‌شوند. به طور غریبی فقط 2 درصد بازدیدکنندگان این اصوات را گزارش می‌کنند. برخی براین اعتقادند که دلیل این اصوات غیرمعمول فرضیات مربوط به رموز محلی همانجاست… به هر حال به صورتهای وزوز، غرش، زمزمه گزارش شده است و به هرص ورت یک عامل روانی یا طبیعی یا فراطبیعی شناخته شده است و هنوز کسی موفق به یافتن محل اصلی این صدا نشده است.

 

 

 

تصویر پدیده‌ای نادر / درخشش نور سبز بر فراز کره ماه


عکاسی از رصدخانه جنوبی اروپا موفق شده یکی از بهترین سری تصاویر موجود از پرتو کمیاب سبز رنگی که بر بالاترین نقطه ماه دیده می شود را به ثبت برساند.

به گزارش خبرگزاری مهر، بسیاری از علاقمندان به رویدادهای آسمانی تلاش می کنند در زمان غروب خورشید، نور سبزرنگی را که درست در آخرین لحظه های ناپدید شدن خورشید در پشت خط افق می درخشد را مشاهده کنند.

حال عکاسی در رصدخانه جنوبی اروپا این نور سبز رنگ را از سطح ماه به ثبت رسانده است. این سری از تصاویر توسط "گرهارد هودپل" مامور عکاسی در رصد خانه شیلی در صحرای آتاکاما به ثبت رسیده اند.

به گفته برخی از اخترشناسان این تصاویر یکی از بهترین نمونه هایی است که تا کنون از پرتو سبزرنگ ماه به ثبت رسیده است. این پرتو کوتاه سبزرنگ به واسطه تاثیر انحنای اتمسفر زمین و شکست نور به وجود می آید، تاثیری که در لایه های پایین تر و فشرده تر اتمسفر شدت بیشتری دارد.

 

طول موج های کوتاهتر نسبت به طول موجهای بلندتر بیشتر دچار شکست می شوند و از این رو نور سبز رنگ ساطع شده از خورشید یا ماه از زاویه دید یک بیننده از نقطه ای بالاتر از نقطه تابش نورهای زرد و نارنجی دیده می شود. بر اساس گزارش ان بی سی، زمانی که بیننده در موقعیتی کاملا مناسب قرار گرفته باشد، با کمک گرفتن از تاثیر سراب مانندی که به واسطه تغییر حرارت در اتمسفر به وجود می آید، می تواند پرتو سبزرنگ را در بالاترین لبه صفحه خورشیدی یا ماه در نزدیکی افق مشاهده کند.

پدیده نادر اخترشناسی "سه تایی شدن خورشید" در چین مشاهده شد

 

سه تایی شدن خورشید

پدیده نادر اخترشناسی موسوم به سه تایی شدن خورشید در چین مشاهده شد.

به گزارش شبکه تلویزیونی الجزیره انگلیسی؛ در شهر چانگ چون مرکز استان چی لینگ در شمال شرق چین پدیده سه تایی شدن خورشید بوقوع پیوست و ساکنان این منطقه موفق شدند در یک لحظه سه خورشید را در اسمان مشاهده کنند. کارشناسان این پدیده را خورشید توهمی می نامند و معتقدند علت مشاهده این پدیده اخترشناختی شکست بصری در فضا است.

در این پدیده انعکاس نور خورشید در دو نقطه متقابل اسمان دیده می شود و در این وضع چنان تصور می شود که در یک لحظه سه خورشید در اسمان وجود دارند.


کشف موجودی عجیب و غریب در اعماق تاریک اقیانوس

 


در عمق 2.8 کیلومتری اقیانوس،‌ موجود بندبند تازه‌ای کشف شده که در هیچ یک از دسته بندی‌های موجود برای جانوران جای نمی‌گیرد.  این موجود تازه با همه موجوداتی که دیده‌اید یا توصیفشان را شنیده‌اید فرق دارد

 

 اعماق تیره و تاریک اقیانوس یکی از مرموزترین مکان‌های زمین است. شریط اعماق اقیانوس شرایط ویژه‌ای است که هر موجود زنده‌ای نمی‌تواند در آن دوام بیاورد. شاید به همین دلیل کشف یک موجود زنده تازه که محققین آن‌ را روح‌مانند توصیف کرده‌اند، علاوه بر جذابیت‌های کشف یک گونه تازه از موجودات زنده، جذابیت اکتشافی جدید در دنیایی تیره و تار و مرموز را هم به همراه دارد.

 

به گزارش دیسکاوری، محققین موفق شدند موجود بندپای روح‌مانندی را در عمیق‌ترین دسترسی‌های اقیانوس بین اندونزی و فیلیپین کشف کنند. این موجود بندبند شبیه کرم یا شاید بهتر است بگویم هزارپا است. طول آن به بیش از 9.4 سانتیمتر می‌رسد که در نوع خودش خیلی هم بزرگ است. این موجود با استفاده از دو ردیف زایده‌های پارومانند بسیار ظریف که دو طرف بدنش قرار گرفته‌اند،‌ شنا می‌کند. حرکت پشت سر هم این زایده‌ها درست مانند ریختن پشت سر هم یک ردیف دومینو است.

اما در آن شرایط خاص، این کرم بندبند چه‌طور از محیط خود با خبر می‌شود؟ مشاهدات محققین نشان می‌دهد که ده شاخک حساس که به سر آن چسبیده‌اند و شش جفت حفره که روی گردنش قرار گرفته‌اند، ‌به این موجود کمک می‌کنند در زیر آب بوها و مزه‌ها را احساس کند. سه زیست‌شناس موسسه اقیانوس‌نگاری اسکریپز واقع در کالیفرنیا،‌ با استفاده از ابزار زیرآبی که از راه دور کنترل می‌شود، برای اولین بار این موجود را در عمق 2.8 کیلومتری زیر آب کشف کرده‌اند. کارن اوزبورن، مدیر این گروه که معتقد است موجود هیجان‌انگیزی را کشف کرده‌، در توصیفش می‌گوید: «خیلی جالب بود، چون با هر چیز دیگری که تا به حال توصیفش را شنیده بودم،‌ یا دیده بودم متفاوت بود. مخصوصا سر عجیبش! کرم بندبند تازه کشف شده به قدری از سایر موجودات متفاوت است که باید آن را متعلق به گونه و طبقه تازه‌ای از موجودات دانست

این کرم بندبند در ارتفاع 100 تا 200 متر از کف اقیانوس زندگی می کند،‌ لایه‌ای که به گفته دانشمندان هنوز ار نظر جانورشناسی و گیاه‌شناسی کشف‌نشده باقی مانده است. تا جایی که اوزبورن معتقد است اگر بتواند به این عمق سفر کند، ‌نیمی از جانورانی که خواهد دید، کاملا برایش ناشناخته خواهند بود. دلیل مهم ناشناخته ماندن این عمق، ابزارهای در دسترس محققان بوده که یا قادر به رفتن به اعماق زیاد نبوده‌اند، ‌یا نمونه‌ها را آن‌قدر له می‌کردند که هیچ چیز در آن‌ها قابل شناسایی و بررسی باقی نمی‌ماند.

خواستگاه زامبی، شنیده‌های نویسنده وبسایت

 

 


در پی جست و جوهای فراوان به مطالب فراوانی برخورد کردم که سندیت آنها قابل اتکا نیستند و طیف گسترده‌ای از نظرات را شامل می‌شوند. اما یکی از نظرات در باره پیدایش زامبی نظر مرا به خود جلب کرد. با این همه مجددا متذکر می‌شوم سندیت این مطالب قابل اتکا نیستند.

 

 

اعتقاد این نظر مبنی بر این است که در بعضی از قبائل آفریقایی، گونه خاصی از جادوگران وجود دارند که اجساد مرده را از خاک بیرون آورده و مجددا آْنها را به روشهای نامتعارف و ناشناخته زنده می‌کنند.

 

 

این اجساد هرچند قابلیت تحرک بطور نقص را دارند اما هرگز انسان کامل نبوده و با خصوصیات انسانی به طرز فاحشی متفاوت هستند. ظاهرا این انسانهای دوباره زنده شده که «زامبی» نام دارند همانند داستان دراکولاها و خوناشام‌ها به دو گونه به انسانهای زنده حمله می‌کنند:

1-شیوه نخست برای تغذیه تا حد کشتار قربانی. در این شیوه کلیه خون بدن قربانی تخلیه و به بافتهای بدن آسیب وارد شده و مورد تغذیه واقع می‌شوند. در نتیجه این گونه حمله‌ها پیکر ناقصی از بدن قربانیان باقی می‌ماند.

2-شیوه دوم جهت انتقال فاکتورهای خاص زامبی‌ها به بدن قربانی و ایجاد یک زامبی دیگر می‌باشد. در این شیوه فاکتورهای بزاقی زامبی وارد بدن انسان سالم شده و او را همانند زامبی‌های دیگر می‌سازد. این روش گویا بدان جهت کاربرد دارد که از قرار معلوم زامبی‌ها قدرت تناسل و توالد نداشته و نمی‌توانند از خود نسلی به جای گذارند و شیوه افزایش آنها از این طریق می‌باشد. قربانی در این شیوه پس از طی دردهای فراوان در نهایت تبدیل به زامبی شده و خود نیز تبدیل به یک دستگاه کشتار جدید و همچنین تبدیل به یک دستگاه زامبی‌ساز جدید می‌شود.

در نهایت مجدداً تاکید می‌شود تمامی این مطلب در حد شنیده‌های مختصر بوده و تا این زمان به هیچگونه وجود زامبی تائید نشده. هرچند تا این زمان به هیچ عنوان نیز رد نشده است.

زامبی، از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

 

 

گروهی هنرپیشه (در فیلم بازار گوشت ۳) که نقش زامبی‌ها را بازی می‌کنند.

 

زامبی یا زومبی (در زبان‌های اروپایی: zombie) به جسدهای متحرکی گفته می‌شود که روح ندارند. زامبی‌ها امروزه در فیلم‌های ترسناک غربی زیاد دیده می‌شوند.[۱]

داستان زامبی‌ها از وودو یعنی نظام اعتقادی آفریقایی‌تباران دریای کارائیب سرچشمه می‌گیرد.[۲]

مطابق داستان‌ها، زامبی‌ها با گاز گرفتن و وارد کردن بزاق خود به بدن قربانیانشان آنها را همانند خود به یک زامبی تبدیل می‌کنند. در نتیجه، در فیلم‌ها تعداد زامبی‌ها همچنان رو به افزایش است. همچنین بر پایهٔ داستان‌ها، انسان باید در دهان زامبی‌ها نمک بریزد زیرا آن‌ها بدینوسیله به یاد می‌آورند که مرده‌اند و به گور خود بازمی‌گردند.[۳]

در فرهنگ‌های فارسی واژه زامبی به «مارخدا» ترجمه شده و اصل آن از سرخ‌پوستان دانسته شده‌است.[۴]

[ویرایش] در فلسفه

در فلسفه و بویژه در مباحث خودآگاهی در فلسفه ذهن، یک زامبی به سیستمی گفته می‌شود که همانند انسان عمل می‌کند اما خودآگاهی، فهم روانی، و قصد و نیت ندارد.[۵]

[ویرایش] منابع

1. مشارکت‌کنندگان ویکی‌پدیا، «Zombie»، ویکی‌پدیای هلندی، دانشنامهٔ آزاد. (بازیابی در ژوئن ۲۰۰۷).

2. مشارکت‌کنندگان ویکی‌پدیا، «Zombie»، ویکی‌پدیای انگلیسی، دانشنامهٔ آزاد. (بازیابی در ژوئن ۲۰۰۷).

3. مشارکت‌کنندگان ویکی‌پدیا، «Zombie»، ویکی‌پدیای هلندی، دانشنامهٔ آزاد. (بازیابی در ژوئن ۲۰۰۷).

4. دیکشنری فارسی بابیلون

5. Mind, A brief introduction. John R. Searle. انتشارات دانشگاه اکسفورد. ص۶۴ ‎‎

تعریف زامبي

 

زامبی ها !

 

 

زامبی موجودی است که همه حالات فیزیکی و رفتارهای ما را دارد اما فاقد آگاهی و ذهن است یعنی با اینکه همۀ رفتارهای ما را انجام می دهد هیچ احساس پدیداری، درونی و ذهنی از این رفتارها ندارد. آزمون فکری زامبی ها در دو مبحث مهم فلسفه ذهن کارآیی دارد: فیزیکالیسم و مسئلۀ اذهان دیگر.

 

 

زامبی

دیوید چالمرز آزمون فرضی زامبی ها را به عنوان اشکالی بر فیزیکالیسم مطرح کرده است: اگر زامبی "تصورپذیر" و "منطقاً ممکن" باشد، ذهن دیگر "ضرورتا" فیزیکی نخواهد بود و ایدۀ اینهمانی ذهن و فیزیک (بدن) ابطال خواهد شد.

در بحث اذهان دیگر هم اگر زامبی ها را تصورپذیر بدانیم، استدلال تمثیلی از رفتار دیگر انسانها برای اثبات ذهن داشتن آنها ابطال خواهد شد زیرا همواره این امکان وجود دارد که هرچند همۀ انسانهای دیگر همانند من رفتار می کنند زامبی و فاقد هرگونه آگاهی باشند.

آیا تناقضی در ایدۀ زامبی وجود دارد تا آن را تصورپذیر ندانیم؟

سال 2012 چه بر سر زمین خواهد آمد؟ از پیشگویی منجمان "مایا" تا پیش بینی دانشمندان "ناسا"

نام این فیلم 2012 است و علاوه بر جذابیت داستانی ،که روایتگر تلاش آخرین انسان ها برای نجات از دوره پنجم زمین و ورود به دوره ششم حیات است ، از بهترین جلوه های ویژه که تا کنون نظیر آن وجود نداشته ، استفاده شده است به گونه ای که تماشاگر ، مجذوب تصاویری مانند ویران شدن یکجای شهرها ، زیر آب رفتن کوه ها و ... می شود و گذر 158 دقیقه این فیلم را متوجه نمی شود.

می گویند سال 2012 ، آبستن یک اتفاق خارق العاده در کره زمین است ؛ البته هنوز هیچ کس از ماهیت واقعی آن خبری ندارد اما هر چه هست ، خبرهای موجود درباره این سال ، اصلا خوشایند نیست. این را ، هم پیشگویان و منجمان قوم مایا می گویند و هم دانشمندان ناسا.

در هشدار ناسا و آکادمی ملی علوم آمده است که میلیونها نفر در سال 2012 بدون برق و در نتیجه بدون غذا و دارو خواهند ماند و تمام یخچالها، تلفنهای همراه و ماهواره ها خاموش می شوند.

ناسا در هشداری اعلام کرد که یک توفان خورشیدی که در سال 2012 به زمین می رسد موجب خواهد شد که برق تمام دنیا خاموش شود.

 

«nareepol» اسم درختی عجیبه که در تایلند قرار داره!

کلمه naree یهنی دختر یا زن و کلمه pol یعنی گیاه یا درخت....این درخت به خاطر اینکه ثمره اش کاملا به اندام زنان شبیه است مورد توجه اکثر گردشگران تایلندی قرار گرفته!
 




http://www.iranvij.ir/upload/images/i8jyf3war8p9wsvxql9o.jpg

 جهت ديدن بقيه عكسها به ادامه ميطلب مراجعه كنيد

نگاهی به حضور زامبی ها در متون ادبی و سینمایی/ تولد مردگان زنده


زامبی ها مرده های متحرکی هستند که در طول تاریخ حضورشان در متون ادبی و سینمایی، همواره در حال تغییر و تحول بوده اند ولی در اکثر موارد آنها موجودات بی هویت و بی مغزی هستند که بسیار کند و شلخته حرکت می کنند. این جنازه های متحرک و فاسد در اکثر موارد از بدن انسان تغذیه می کنند و در مواردی هم مستقیماً به سراغ مغز انسان ها می روند.

اما نخستین حضور زامبی ها یا به نوعی نسل اولیه این موجودات را باید در حماسه گیل گمش جست وجو کرد. جایی که ایشتار ( الهه آشوری) در جریان نبردش اعلام می کند: مردگان را بلند خواهم کرد تا زندگان را تا آخرین نفرات بخورند.

در 1697 و در رمان هزل گونه «زامبی پروی بزرگ»، می توان نشانه هایی از زامبی را جست وجو کرد و این به نوعی اولین مرجع حضور زامبی ها در متون غربی است. در این اثر به هیچ وجه به شکل و ظواهر زامبی ها اشاره نشده و به خاطر همین هر کس می توانست برداشت آزادی از زامبی ها داشته باشد. دقیقاً صد سال بعد و با انتشار کتابی به قلم «مورو» فصل تازه یی از حضور زامبی ها رقم خورد و تعاریف تازه یی هم به ثبت رسید

حراج عکسهای یتی


فروخته شد ... به مردی باانگشتهای پشمالو
درسال 1951 زمانیکه هنوزکسی قله اورست را صعود نکرده بود و یک "مسابقه" بین المللی برای تعیین اولین صعود کننده به قله درجریان بود، اریک شیپتون رهبری یک تیم تحقیقاتی، به منظوربررسی مسیری ازنپال به سمت اورست را برعهده داشت . این پنجمین باری بود که ازآن مکان دیدن می کرد.
تیم شیپتون متشکل ازمایک وارد، بیل موری، تام بردیلون ، ادموندهیلاری ، ارل ردیفورد، آنگ ترکی، پاسانگ بوتیا، نیما، تنسینگ پدروتعدادی شرپا بودند
بعد ازموفقیت درتعیین مسیری ازسمت جنوب به سوی قله، تیم آنهابه کاتماندو بازگشت تا اقدام به یافتن راه فرعی جهت تحقیق درخصوص قلل گواری سانکار درحوضه رودخانه منلانگ(که تا مدتها اشتباها" تصورمی شد که اورست است) نماید. دراین مکان بود که شیپتون، مایک وارد و تنسینگ پدر به رد پاهای عجیبی برخوردند
اریک شیپتون می گوید
آنجا یکی ازآبرفتهای یخی حوضه رودخانه ملانگ بود. درارتفاعی حدود 5791 متر در اواخر بعد ازظهرما به آن ردپاهای شگفت انگیزروی برف برخوردیم که درج خبرآن باعث ایجاد شورعجیبی درجمعیت بریتانیا شد. چیزی بیش ازیک مایل یا یک مقدار بیشتر. ردپاها را دنبال نکردیم زیرا هرکدام بار زیادی را با خود حمل می کردیم وگذشته ازاین ما به مرحله ویژه ای درتحقیقات خود برروی حوزه رودخانه رسیده بودیم. من درگذشته تعداد زیادی ازاین ردپاهای شگفت انگیزرادیده بودم و سعی کرده بودم آنهارا دنبال کنم ولی همیشه روی یخ رفتها وسنگهای نواحی یخچالی آنها را گم می کردم. این ردپاهای جدید خیلی تازه بنظرمی رسیدند، احتمالا" چیزی بیش از24 ساعت ازعمرآنها نمی گذشت. وقتیکه موری و بوردیلون چند روزبعد به دنبال ما آمدند ردپاها تقریبا" دراثرذوب شدن محوشده بود
تنسینگ پدرکه شک نداشت موجوداتی که این ردپاها را ایجاد کرده اند " یتی " یا " مردوحشی" هستند (حداقل دوتابودند) به من گفت که دوسال پیش او وعده ای شرپا یکی ازآنها را درفاصله ای حدود 23 متری در تیانبوچه دیده است. اوآنرا نیمه انسان ونیمه وحشی توصیف کرد. قدی حدود 70/1 متر و سری دراز داشت، بدنش پوشیده ازموهای قهوه ای متمایل به قرمز ولی صورتش بدون مو بود. دراواخرماه نوامبر وقتیکه به کاتماندو رسیدیم، به زبان نپالی او را سئوال پیچ کردم (زبان هندی را نیز امتحان کردم) شکی درصداقت وی وجود نداشت . هرچه بود بنظرمی رسید که متقاعد شده که آن موجود نه خرس است ونه میمون ، البته باهردونوع حیوان یاد شده آشنائی کافی داشت
آنهادوریین ها رابیرون آوردند، تبریخ و پوتینهایشان راکنارردپاها برای مقایسه گذاشتند و ازردپاهای یتی یکسری عکس گرفتند که با راه یافتن به روزنامه های بریتانیائی غوغائی ایجاد کرد
عده ای آنراباوروبرخی نیزآنرا دروغ پنداشتند
ازاین میان جهانگردان معروف محو اعتقاد سرد هیمالیائیها به غول برفی شده و راهی " جستجو برای یتی" شدند. سرادموندهیلاری درسالهای 61-1960 تیم کوهنوردی وهیمالیاشناسی خود راهدایت می کرد. اونیزردپاهائی یافت وباپوست سریک یتی که درجعبه ای درمعبد کومجونگ نگهداری می شد، یک پوست ومقداری استخوان برگشت. بررسیهای علمی برروی این اقلام ثابت کرد که همگی "جعلی" می باشند. پوست متعلق به خرس آبی هیمالیائی بود، استخوانها ازمجموعه متنوعی ازجانوران گرفته شده بود وپوست سرکه هیلاری آنرا باخود به پاریس – لندن وشیکاگو برای ارزیابی تخصصی توسط برترین جانورشناسان دنیا برد صراحتا" چیزی سوای هرنوع حیوان تشخیص داده شد
رینهولد مسنر نیزمطمئن بود که درسال 1986 یک یتی دیده است و راهی جستجوی مشهورخود برای یافتن این موجود شد، بعداز12 سال او به این نتیجه رسید که یتی درنهایت احتمالا" یک خرس قهوه ای تبتی(هیمالیائی) است
واما درباره ردپاهائی که درسال 1951 مشاهده شده بود. بعضی معتقد بودند که که شیپتون خیلی ساده اطراف ردپاهای خود را برای شوخی قالبگیری کرده است. اما مایکل وارد یکی ازاعضاء تیم درصحت عکسها وداستان آن اصراردارد. اواعلام کرد که ردپاها به هیچ وجه دروغین نیستند. وارد درمقاله ای جالب درروزنامه طب وطبیعت وحشی ازجزئیات آن روزمی گوید، ولی نتیجه ای متفاوت درخصوص منشاء این ردپاهامی گیرد. اوصراحتا" ادعامی کند که ردپاها توسط بومیهای کوهستانهای هیمالیا که پاهای زمخت وکج وکوله ای دارند ایجادشده است. مقاله او ده سال پیش انتشاریافت
وهنوزیک باور نا متزلزل درمورد یتی پایدارمانده است
در 26 سپتامبر 2007 کریستی عکسهای معروف یتی که اریک شیپتون و یا هم تیمی او مایکل وارد درسال 1951 گرفته بودند را به حراج گذارد. عکسهائی که درواقع چیزی جز ردپاهای انسان نبوده اند این عکسها باقیمت پایه 2500 پوند به بالا به حراج گذاشته شدند

افسانه یتی در اورست دوباره زنده شد


یک مجری تلویزیونی آمریکایی می گوید ، او و اعضای تیمش ردپاهایی را در منطقه اورست در نپال یافته اند که مشابه ردپاهای موجود افسانه ای «یتی» است. با کشف این ردپاها باردیگر افسانه مرد برفی هیمالیا و اورست مشهور به «یتی» زنده شده است.
به گزارش شبکه BBC ،‌ جاش گیتس، مجری آمریکایی که به همراه تیم خود در منطقه اورست سرگرم تهیه یک مجموعه تلویزیونی به نام (Destination Truth ) در مورد موجودات افسانه ای است، می گوید، جستجو برای یافتن یتی را شب ها و با کمک چراغ قوه انجام داده است زیرا افرادی که ادعا می کنند این موجود عظیم الجثه انسان نما را دیده اند، می گویند هنگام شب او را مشاهده کرده اند.
با اینکه تیم گیتس موفق به مشاهده یتی نشده است، اما یکی از اعضای نپالی گروه او سه رد پا کشف کرده است.
این ردپاها که چهارشنبه گذشته کشف شده اند هیجان زیادی را در کشور نپال برانگیخته اند.
جاش گیتس به BBC گفت ،یکی از این رد پا ها که ردی تازه و دست نخورده است ۳۳ سانتیمتر طول و ۲۵ سانتیمتر عرض داشته است. رد دیگری که کشف شده، جای یک پاشنه پا و دیگری ردی نامشخص تر است.
گیتس می گوید رد پای کشف شده که اثر ۵ انگشت نیز در آن دیده می شود، مشخصاتی انسانی دارد.
او گفت ، این ردپا ساختگی به نظر نمی رسد و به علاوه فکر نمی کند که رد پا به جانوری مانند خرس تعلق داشته باشد.
اما در عین حال خود گیتس می گوید که اعتقاد چندانی به وجود یتی ندارد و نمی داند در مورد این رد پاها چه توضیحی دهد.
تیم جاش گیتس از این رد پاها قالب برداری کرده است و دانشمندان آمریکایی این قالبها را مطالعه خواهند کرد.
نخستین گزارش های مربوط به مشاهده یتی، به صدها سال پیش باز می گردد. برخی از قدرت های خطرناک این موجود افسانه ای روایت کرده اند و برخی دیگر او را دارای قدرتی محافظ و کمک کننده دانسته اند.
در یک صومعه بودایی در نزدیکی اورست، جمجمه ای نگه داری می شود که گفته شده به یتی تعلق دارد.
دانشمندانی که آنرا مطالعه کردند گفتند که این جمجمه از پوست آهو ساخته شده است، اما برخی کارشناسان دیگر با نظر آنها مخالف بودند.
در دهه 1950 میلادی یک کاوشگر بریتانیایی به نام اریک شیپتون از رد پاهایی به جا مانده در برف عکس گرفت که برخی با قاطعیت آنها را ردپاهای یتی می دانند.

جای پای 20 سانتی غول پشمالوی هیمالایا پیدا شد


یک گروه تحقیقاتی ژاپنی موفق به کشف ردپای «یتی»، غول پشمالوی کوهستان هیمالایا شدند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، «یوشیتر و تاکاهاللی» ـ رییس گروه تحقیقاتی ژاپنی ـ در زمینه پروژه «یتی» گفت: گروه تحقیقاتی ما توانست یک ردپا را به طول 20 سانتیمتر که شبیه به ردپای «یتی» غول پشمالوی کوهستان هیمالایاست، پیدا کند.
وی افزود: گروه هفت نفری ما چند ماه است که به دنبال این ردپاهای گشت و کشف این ردپا تجربه بسیار خوبی برای گروه بشمار می‌رود.
گروه هفت نفری ژاپنی، 42 روز است که در ارتفاع هفت هزار و 661 متری دوآلاگیری پنج به سر می‌برند و با کشف این ردپا تقریبا برای پایین آمدن از قله آماده هستند، چرا که این ردپا به اندازه کافی مشخص بوده و قابل اثبات است.

آقای «تاکاهاسی» در ادامه افزود: من و گروهم چندین سال است که برای مطالعه ردپاها و یافتن ردپای «یتی» به هیمالایا صعود می‌کنیم و در این مدت تاکنون به ردپاهای حیواناتی نظیر خرس، گوزن، گرگ و ببر سفید برخورد کرده‌ایم و به همین دلیل می‌توانم با صراحت بگویم که این ردپا، ردپای «یتی» غول کوهستان هیمالایا است.
«یتی» همانند انسان بر روی دو پا راه می‌رود و یک متر و 50 سانتیمتر قد دارد.

یتی


یتی (به تبتی: Migo, gYa’ dred) یا مرد برفی موجود افسانه‌ای ساکن در کوه‌های هیمالیا و (کشورهای نپال و تبت است. بنا به داستان‌ها او جثه‌ای به بزرگی یک خرس بزرگ سفید دارد و همانند انسان بر روی دو پا راه میرود گفته می‌شود که بومیان و کوهنوردان در هوای بد کوهستان یتی را گه گاه میبینند گفته می‌شود که گاهی به مردمان گمشده د رکوه کمک می‌کند.
از این موجود با نامهای "بزرگ پا" Big Foot و Sasquach هم نام برده شده است. بسیاری از انسان‌های کنجکاو و حتی دانشمندان بدنبال ردپاهای "یتی" هستند.برخی دانشمندان انسان شناس یتی را با "ژیگانتوپیتکوس" که موجودی باستانی، انسان نما ومنقرض شده از گونه پریماتها میباشد مشابه دانسته اند.(کتاب: Anthropology-Ember& Ember/2002 فصل 5)
برخی شواهد بدست آمده نشان می‌دهد که احتمال وجود موجودی مانند یتی، نه تنها در تبت، که در کلرادو (ایالات متحده) نیز میرود. پژوهشگرانی که در زمینه چنین موجوداتی تحقیق می‌کنند با تشکیل انجمن ها و سایتهای گوناگون نتایج تحقیقات خود را بعموم علاقمندان ارائه مینمایند:http://www.bfro.net The Bigfoot Researchers' Organization تصاویرو شواهد گوناگونی از این موجود ارائه شده که همه آنها واضح و قابل اثبات نیستند، اما برخی از آنها تامل برانگیزند و این امکان را میدهند که روزی افسانه یتی به حقیقتی علمی بدل گردد و شاید انقلابی در کشف مراحل تکامل پریماتها و بویژه انسان پدید آورد .

یتی- افسانه گمشده هیمالیا


یتی سمبل زشت هیمالیا
در سال 1951 ردپای عجیبی بر روی یخچال منلانگ مابین تبت و نپال در ارتفاع حدود 6000 متری دیده شد. جای پا 33 سانت عرض و 45 سانت طول داشت، دارای 5 انگشت بود و انگشت داخلی پهنتر و بزرگتر از سایر انگشتان، پاشنه پا تخت و به شکل عجیبی پهن بود. ردپا تازه بود و در تابش نور در حال محو شدن. این همان چیزی بود که در عکسهای ارائه شده نیز مشخص بود، گرچه باور آن دشوار بود و تصاویر شبیه ردپای هیچ حیوان شناخته شده ای نبود.
مرد برفی
مردم نپال او را ""راکشاسا"" می نامند که در زیان سانسکریت دیو معنا می دهد. بر طبق نظر آنها داستانهای این حیوان به 4 قرن پیش باز می گردد، زمانی که نام یتی در اشعار ""راما و سیتا"" نقل شده بود. تا سال 1832 دائما از این حیوان اخباری نقل می شد.
اما معنای نام یتی ""موجود سحرآمیز "" می باشد. گرچه نشریات غربی به اشتباه آنرا مرد برفی منفور معنا کردند و موجب حراس مردم از این ساکن سحرآمیز دشتها و کوههای هیمالیا شدند.
افسانه ها یتی را به چند شکل وصف کرده اند، رامی 2.5 متر، نیالموت 4.5 متر و راکسی-بومبو 1.5 متر. اما به رغم اختلاف نظر در اندازه این حیوان در مجموع همه آنها به نوعی شکل یتی را یکسان توصیف می کنند: حیوانی با موهای قرمز(البته گروهی مدعیند موهای یتی خاکستری است)، کمی ترسناک و بسیار قوی، عده ای صدای وی را چونان سوت می دانند و عده ای نعره زن وصف می کنند، گروهی نیز صدایش را چون شیهه شیر می دانند. شایع است یتی علاقه زیادی به الکل دارد!.
البته چیزهای نامشخص بسیاری در مورد یتی نقل می شود و واقعا معلوم نیست حقیقت دارد یا نه!. گروهی معتقدند یتی بازمانده انسانهای اولیه است، که حدود 500.000 سال قبل به کوههای هیمالیا پناه آورده. تئوری دیگری یتی را نسل قدیم مردمانی می داند که برای رهایی از دست دشمنان به کوهها فرار کرده اند. اما عده ای که به این حرفها اعتقادی ندارند می گویند، جای پاها متعلق به خرس یا میمونها می باشد.
کوهنوردان و یتی
اما کوه نوردان و گروههای نخستین اعزامی به هیمالیا نیز با داستان یتی درگیر بودند، از جمله ادموندهیلاری نخستین فاتح قله اورست. آنها پوستی متعلق به حیوانی را یافتند که امروزه قسمتی از آن بعنوان پوست یتی در صومعه دهکده کومجونگ نپال نگهداری می شود. پوست متعلق به حدود 300 سال قبل بوده، 20 سانت عرض و 65 سانت طول دارد. گرچه دانشمندان آنرا به بزهای کوهی که پیشتر در شرق آسیا می زیستند نسبت می دهند.
البته گروههای زیاد دیگری هم بودند که در مورد این حیوان مطالبی را عنوان نمودند، اما کمتر مستنداتی در این مورد ارائه گردیده است. مگر چند عکس از ردپای حیوانی ناشناخته. بدین شکل عدم وجود اسناد موجب شد تا در سال 1961 دولت نپال رسما وجود یتی را نفی نماید و آنرا تنها افسانه بداند.
یتی اینک بعنوان یک سنبل ملی برای مردم تبت و نپال شناخته می شود و البته عاملی است برای کسب درآمد ایشان، ضمن آنکه عکس فرضی این حیوان بر روی پوسترها و تمبرها نیز نقش بسته.
منبع:
http://www.pantheon.org
http://www.ncf.carleton.ca
www.nationalgeographic.com
http://www.unmuseum.org/yeti.htm
http://web.ncf.ca/bz050/messner.html

 

نگاه اجمالی


حمله خواب که نباید با صرع اشتباه شود، به یک معنا عکس بی‌خوابی است. کسی که حمله خواب دارد، ناگهان احساس خواب آلودگی غیرقابل کنترل می‌کند. این نوع نیاز به خواب تقریبا 15دقیقه طول می‌کشد. آنگاه شخص از خواب بیدار می‌شود و احساس می‌کند که استراحت کرده است. هر چند که حمله خواب تجدید قوا می‌دهد، ولی دوره بسیار خطرناک و ترسناکی است، زیرا به هنگام رانندگی و کار با اشیای برنده مثل مته و اره نیز پیش می‌آید.
علایم حمله خواب
علامت اولیه نارکولپسی ، حمله خواب است. حمله خواب مربوط به نارکولپسی نوعی میل مقاومت ناپذیر برای خوابیدن است که می‌تواند در هر زمانی روی دهد، اما بیشتر تحت شرایط یکنواخت و خسته کننده ظاهر می‌شود. این خواب که علی‌الظاهر کاملا طبیعی است، معمولا دو تا پنج دقیقه طول می‌کشد. فرد معمولا پس از بیدار شدن احساس سرحالی می‌کند.
علامت دیگر حمله خواب (در واقع شدیدترین آنها) کاتاپلکسی است. در حین حمله کاتاپلکتیک فرد بطور ناگهانی وامی‌رود و چون کیسه آرد بی‌حال نقش بر زمین می‌شود. فرد مبتلا از چند ثانیه تا چند دقیقه بطور هوشیار دراز خواهد کشید. این همان فلج عضلات در زمان نامناسب است. وقتی فلج عضلانی در حین بیداری روی می‌دهد، قربانی حمله کاتاپلکتیک ، گویی که کلیدی را خاموش کرده‌اند، بطور ناگهانی وامی‌رود.

عفریته شب the Night Hag ( بختک )


این موجود یکی از ترسناک ترین نیروهای شیطانی است ک فرد میتواند تجربه کند . این موجود از دسته ارواح خبیث و خوناشامی روحی است . و در متون و گزارشات ساحران از این موجود به نامهای ساکاکابا س و اینکاباس هم نام برد شده . این موجود تنها توسط قربانیانش احساس میشود . اولین برخورد هنگامی روی میدهد که قربانی این موجود از خواب بیدار شده و این موجود را روی خود دیده ودر این زمان نه توانایی حرکت دارند و نه واکنش ( فریاد ) . البته گاهی هم قربانی این موجود را هنگام نزدیک شدن به خود میبیند و گاهی هم اصلا این موجود دیده نمیشود . ولی در هر شرایطی که اولین بر خورد صورت گیرد مابقی واقعه در تام موارد یکسان گزارش میشود .
بختک خود را روی سینه قربانی می اندازد و شروع به تخلیه قدرت حیاتی فرد میکند . بانوان ساحری که این مورد رو تجربه کردن اغلب گزارشاتی از رویت موجودی مذکر و البته به شکل سایه و نامشخص ارائه کرده اند (اینکاباس ) . و در موارد کمتری میتوان گفت جادوگران مرد هنگام تجربه این حمله این موجود را شبیه زنی ترسناک و عجوزه دیده اند . و در مواردی واقعا نادر گزارش شده که این موجود به شکل زنی زیبا و دلبر بر قربانی ظاهر شده ( ساکاکاباس یا لیلیت ) که اغلب در نهایت این بانوی زیبا به عفریته تغییر فرم میدهد .
البته یک همچین تجربه ای در برون فکنی های ناقص ممکن است توسط جادوگران به هنگام برگشت کالبد اثیری و هوش به کالبد فیزیکی قبل ار بیداری کالبد فیزینیققوی دهد که نباید این دو مورد که تقریبا مواردی مشابه از نظر رویه رخدادهای موارد برای فرد است را یکی دانست .
افرادی ممکنه برای یک بار در زندگی همچین تجربه ای داشته باشند و افرادی ممکنه خیلی با این حملات مواجه باشند و در مواری کاملا نایاب هم گزارشاتی مبنی بر حملات شبانه بصورت مداوم در مدت زمانی مدید بوده است. جن گیران همیشه در مراسم دور کردن این موجود موفق عمل کرده اند و مراسم این جن گیری در اکثر کتب جادویی برای عموم در دسترس است و به راحتی توسط افراد و جادوگران انجام شده و نتیجه مطلوب حاصل میگردد. البته برای محافظت و جلوگیری از رویارویی با چنین موجودی میتوان بر روی فرد یا منزل طلسمات محافظ و یا سپر مدافع ایجاد کرد .